موضوعات
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۵۳۹٫۲۳۵ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۳ نفر
تعداد یادداشت ها : ۱۱۴
بازدید از این یادداشت : ۳٫۱۹۶

پر بازدیدترین یادداشت ها :
<p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><span style="mso-spacerun: yes"> </span><span style="mso-spacerun: yes"><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> </font></span><span style="COLOR: #c00000"><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">یادداشتهای  حکمت از سفربه افغانستان -4</font></span></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#3333cc" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">حــکـــمـــت <span style="mso-spacerun: yes"> </span>در هـــرات</font></span></b></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0066ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">استقبال در میرداود</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">- ساعت هشت از ادرسکن حرکت کردیم. درحدود ساعت ده در رباط میرداود، که در یک منزلی هرات است، جمعی به استقبال آمده بودند، مرکّب از آقای نوائی- سرکنسول ایران- و آقای مجدّدی مدیر امورخارجه، و رئیس معارف هرات محمد یونس خان( <span style="COLOR: #0000cc">معروف به محمد یونس خان متخصص، زیرا متخصص کیمیا بود</span>) و رئیس مطبوعات. پس ازتبادل تعارفات و تشکّر اززحمت آقایان، حرکت کردیم. از رودخانۀ <span style="COLOR: #0000cc">هریرود</span> گذشتیم. حدساً دانستم که آنجا<span style="COLOR: #0000cc"> پل مالان</span> است، که در تواریخ ذکر آن را خوانده بودم. ازرباط میرداود تا شهر خیابان عریضی احداث کرده اند، که از دوطرف کاج (<span style="COLOR: #3e19dd">ناجو=ناژو</span>) کاشته اند که هنوز پا نگرفته، اگر رشد نماید، بسیار زیبا و قشنگ خواهد شد. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"><font color="#0066ff">هوتل پارک</font> </font></span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">– ساعت یازده به هوتل هرات رسیدیم، موسوم به <span style="COLOR: #3e19dd">پارک هوتل</span>. <u><span style="COLOR: #3e19dd">بسیار مجلّل و نو و تمیز است، و اثاثیۀ آن، ازقالیها و میزهای سنگ مرمر قابل تعریف،</span></u> شام را درآنجا صرف کرده، استراحت کردیم.</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><font face="arial,helvetica,sans-serif"><font size="4"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff">شهر هرات از کلکین هوتل هرات</font><span style="mso-spacerun: yes">  </span></span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: ">- </span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: ">(دوشنبه، بیست و هشتم اردیبهشت1326/نوزدهم می 1947)(هرات):</span></font></font><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> <span style="mso-spacerun: yes"> </span>از دریچۀ <span style="COLOR: #0000cc">(دربچه = کلکین = پنجره</span>) به خارج نگاه می کردم؛ جلگۀ هرات از طرف جنوب در مدّ نظر بود، و از طرف شمال گازرگاه و تخت سفر <span style="COLOR: #3e19dd">(= تخت ظفر</span>). <u><span style="COLOR: #0000cc">هوا بسیار مطلوب و معتدل و آفتاب درخشان و فضا بسیار طرب انگیز و فرحزا. تماشای این شهر تاریخی از آن جهت همیشه جزو آمال و آرزوی من بود که در باب تاریخ قرن نهم هجری تحقیقات بسیارکرده اند (</span><span style="COLOR: #0070c0">ظاهراً تحقیقات بسیار کرده ام، زیرا مرحوم حکمت کارها و تحقیقات فراوانی در این باب دارد</span><span style="COLOR: #0000cc">) و درسنوات 1320، 1321، 1322، 1325 برای یک گروه از محصلین دانشگاه تهران تاریخ سیاسی و ادبی و تمدن این قرن را درس گفته ام، و در شرح حال استاد مسلّم این عصر، خاتم الشّعراء، عبدالّرحمن جامی- که ساکن و مدفون در این سرزمین است – کتابی نوشته ام. در عالم خیال و تصور در فضای این شهر بوده ام. خدا را شکر که این آرزو به تحقیق پیوست، و در عالم شهود در معاینه نیز به زیارت این شهر تاریخی نایل گشتم</span></u>. فعلاً شهر هرات هشتادهزار سکنه دارد و ارتفاع آن سه هزار و سی فوت است. مردم آن فارسی زبان مسلمان سنّی و شیعی اند. موقعیت زراعی آن ناحیه ، و همچنین موقعیت نظامی آن، اهمیتی بسیار به آن بخشیده است. شهر قدیم و باروی خرابۀ آن در برابر هتل ما قرار دارد، که در وسط آن <b><span style="COLOR: #3e19dd">قلعۀ اختیارالدین</span></b> برفراز تپّۀ مرتفعی نموداراست. ولی در قسمت شمال و غرب آن شهر، محلاّت جدیدی احداث شده و عمارات نوین ساخته اند، که آن را شهر جدید و شهر نو می گویند. هتل ما در قسمت شمالی واقع است. در این فصل تمام این ناحیۀ جدید به گلهای طاووسی مزیّن است، که هوا را معطّر و منظره را با رنگ زردفام خود مزیّن کرده است. ازصبح تا ظهر از منزل بیرون نیامده، به اصلاح حال و استحمام و نگارش روزنامه مشفول بودم. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">فکری سلجوقی</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> – آقای فکری سلجوقی که به ما معرّفی شده است، از فضلای هرات و بسیار مرد محجوب و مؤدّب و باحیاست. به دیدن آمده ابراز مودت می نمود. عموماً تاجیکهای افغانستان، که ازنژاد افغانی نیستند، و از اعقاب قدماء ساکنین این ملک می باشند، به علم و تحقیق و کسب و صنعت و حرفت اشتغال دارند. این شخص نیز علاوه براینکه مؤرّخ و شاعر و ادیب است، نقّاشی و کاشیکاری نیز می داند و مرد با کمالی است؛ پسرعموی صلاح الدین خان سلجوقی است. به اتفاق او و آقای نوائی به خارج ( یعنی بیرون هوتل ) رفته گردش کردیم. ( <span style="COLOR: #0070c0">استاد عبد الرّؤوف فکری سلجوقی دانشمند و هرات شناس بزرگ. در همین صفحه، </span><b><span style="COLOR: #0000cc">آن روزها</span></b><span style="COLOR: #0070c0">، <span style="mso-spacerun: yes"> </span>یادداشتی در بارۀ آن استاد روانشاد که استاد گرامی و مهربان بنده اند، نوشته ام</span>)</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">مسجد جامع هرات</font></span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> – مسجد جامع هرات را دیدن نمودیم. این مسجد اصلاً بنای ملک غیاث الدین غوری است، که در قرن ششم آن را بنا کرده وهنوز به نام او کتیبۀ گچبری در رواق مقصوره، نزدیک محراب موجود است. ملوک آل کرت و بعداً در زمان شاهرخ و بالآخره در عصر سلطان حسین بایقرا، به دست امیر علیشیر مرمّتی عظیم نموده اند، و کتیبه و تاریخ موجود است. اززمان غیاث الدین ابوبکر محمد کرت، سنگاب فلزی عظیمی دروسط مسجد موجود است. که تاریخ 776 دارد( <span style="COLOR: #0000cc">این نه سنگاب بلکه دیگ یا شاهساغر بزرگی است که دراعیاد و جشنها در آن شربت ریخته به مردم می داده اند</span>.). فعلاً دولت افغانستان مشغول تعمیر و مرمّت آن مسجد است، و سردر و گلدسته های آن ساخته شده، و [<span style="COLOR: #3e19dd">در</span>] اطراف کتیبه ها از اشعار فارسی و منثورات خواجه عبدالله انصاری با کاشی نصب شده است. در سر درب بزرگ، قصیده ای به قافیۀ حرف قاف از خلیل الله خلیلی کتیبه شده و نیزسطری به زبان پشتو کتیبه شده که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>درآن صریح نوشته شده است: این مسجد در زمان شاه اسماعیل ویرانه شد. تعجب کردم که چگونه دولتی، چنین تهمت و دروغی صریح می نویسد و تخم کینه در دلهای جهّال و عوام می کارد. مقصوره و شبستان ورواق آن خیلی شبیه است به مسجد جامع عتیق شیراز، دو درب به طرف جنوب دارد، که سلطان مراد میرزا حسام السلطنه فاتح هرات باز کرده است. فعلاً آن دو دررا می خواهند مسدود کنند. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0066ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">معمار هراتی – دیپلمات ایرانی – فرزندان نوایی و بنایی</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">- معمار و مهندس این تعمیرات شخصی بود به نام محمد اسماعیل، که بسیار استاد هنرمند و بافهم و باهوشی است. اطلاعات ذیقیمت داشت و سخن به گزاف نمی گفت، جزآنکه مدّعی بود که پدر برپدر درفنّ بنّایی و معماری بوده، تا بنایی شاعر. گفتم، پس خوب است همان شوخیهای قدیم را که جدّش با امیرعلیشیر نوایی نموده است، با آقای نوائی – قونسول صاحب که مدّعی است از اولاد امیر علیشیر می باشد، تجدید کند. گفت: در نتیجۀ همان شوخیهاست که به این روزگار افتاده ام. و ظاهراً هردو دراین ادعا کاذب باشند. زیرا بنایی سنّی متعصبی بوده، رافضیان او را در قَرشی کشته اند و امیر علیشیر نیز به دلیل همان شوخیها به عنن مبتلا بوده و بلاعقب است(<span style="COLOR: #3e19dd">یعنی زن و فرزند نداشته است</span>). چگونه این اشخاص از اولاد او <span style="COLOR: #3e19dd">[و بنایی</span>] می توانند باشند؟ ( <span style="COLOR: #4f81bd; mso-themecolor: accent1">این استدلال درمورد بنایی و مرحوم حاجی محمد اسماعیل بنا قابل تامّل است</span>). </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"><font color="#0066ff">آرامگاه ملکان غور</font> </font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">– ازتماشای صحن و مقصوره و ایوان و کاشیکاریهای مقرنس، که همه یادگار هنر و صنعت قرن نهم است، برای من فرح و انبساط بسیار دست می داد. قبر ملکان غور در جنب مسجد است، و سنگهای مزار آنان موجود، و کتیبه های قدیم به انواع خطوط ثلث و کوفی و بنّایی و غیره دیوار را مزیّن کرده ولی سقف آن مقبره خراب شده است ( <span style="COLOR: #0000cc">ظاهراً بعداً سقف را آباد، اما دیوارها را ویران کرده اند، و بخش اعظم این خطوط خوش و بی نظیررا از میان برده اند. مرحوم استاد محمد علی عطار از این ویرانکاری همیشه با اندوه یاد می کرد. استاد عطار نمونه های این خطوط ازدست رفته را در مجموعۀ <b><i>گنجینۀ خطوط</i></b> به خط خویش نگاشته و با این کار یاد آنها را زنده نگاه داشته است</span>.)</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">موفقیت حافظ در امتحان</font></span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> – دررواقی، حافظی نشسته، با صوت خوش قرآن می خواند. او را امتحان کردم. تمام قرآن را حفظ بود. ازسورۀ قصص را که گشودم و کلمۀ اوّل را که گفتم، به روانی شروع به خواندن کرد. وجهی به او نیاز کردم، که محض اجر و ثواب برای من یک قرآن تلاوت نماید. به بالای گلدستۀ شرقی رفته، و ازآنجا دورنمای هرات را تماشا کردیم. <span style="COLOR: #3e19dd">قلعۀ اختیارالدین</span> و <span style="COLOR: #3e19dd">ارگ هرات</span> و <span style="COLOR: #3e19dd">گازرگاه</span> و خیابان و سایر محلاّت به خوبی نمایان بود. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">مدرسۀ مخدومی</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> – از مسجد به مدرسۀ منسوب به جامی رفتیم، که آن را «مدرسۀ مخدومی» می گویند. فعلاً در محلّۀ کلیمیها واقع شده، متاسفانه جای کثیفی است. جمعی از ارباب خیر و بلدیۀ هرات، چند خانه [را]، که سابقاً محل مدرسۀ مولوی بوده است و به دست کلیمیها افتاده، خریده، دیوار و رواقی برای آن ساخته اند. چند تن از اهل هرات آنجا بودند و توضیحات می دادند. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">چهارسو</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">- درسر چهارسوی هرات که فعلاً سقف آنرا برداشته و خیابان نموده اند و در وسط آن پلیس ایستاده، اتومبیلها را هدایت می کند، لمحه ای ایستاده، و به یاد چهارسوی قدیم بودم. درآنجا از آثار قدیم حوض و برکه ای موجود است، که ظاهراً حسن خان شاملو- والی هرات در عهد شاه عباس تعمیر<b><span style="COLOR: #0000cc">(= مرمّت</span></b>) نموده است. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">مقبرۀ سلطان میرعبدالواحد شهید</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> – ازآنجا به مقبرۀ[ <span style="COLOR: #3e19dd">سلطان میرعبدالواحد شهید</span>] <span style="COLOR: #0000cc">( جای نام مقبره خالی است ولی از توصیف و محل آن معلوم است که همان مقبره است که لوح عصر امیرعلیشیر را نیز دارد</span>)، که زیارتگاه بزرگی است، خارج دروازۀ قندهار رفتیم. لوحه و میل از مرمر، با کتیبۀ امیر علیشیر دارد که تعمیر نموده است و بنا ازآن زمان باقی است، ولی روبه خرابی و ویرانی می رود، و چون تاریک بود، درست دیده نمی شد. بعد از گردش و دیدن محلّ مدرسۀ نظامیه، که بنای خواجه نظام الملک طوسی بوده، دردامنۀ<span style="COLOR: #3e19dd"> قلعۀ اختیارالدین </span>واقع است، و فعلاً باغچه و مسجدی بیش نیست، به منزل آمدیم. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><font face="arial,helvetica,sans-serif"><font size="4"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0066ff">گازرگاه شریف</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "> – </span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: ">صبح هفتادوششم( سه شنبه، بیست ونهم اردیبهشت 1326 /بیستم می 1947)(هرات)</span></font></font><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">صبح درهتل مانده به نگارش کاغذها و رسیدگی به حسابهای مخارج هیأت اعزامی مشغول بودم. عصر، درساعت پنج، به اتفاق نوائی قونسول ایران و آقای فکری سلجوقی و دکتر صدیقی به گازرگاه شریف رفتیم. آن محل که دردامنۀ کوه، در سمت شمال-شرقی هرات واقع است، آبی و باغاتی دارد، و مقبرۀ خواجه عبدالله انصاری است. <u><span style="COLOR: #3e19dd">متولّی موقوفات آن شخص محترمی است، موسوم به میرغلام حیدرخان، که از نجبا و قدماست، و مرد فاضلی است؛ کتابخانۀ خوبی دارد</span></u>. در عمارت موسوم به « <b><span style="COLOR: #3e19dd">نمکدان</span></b>» که از آثار قدیمه است، ازما پذیرایی نمود. دو جلد تفسیر موسوم به خواجه عبدالله انصاری در کتابخانۀ اوست، شنیده بودم؛ آورده، معاینه نمودیم. قرارشد دوسه شب نزد من امانت بماند. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0066ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">فضای روحانی</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">- بعد ازآن به زیارت <span style="mso-spacerun: yes"> </span>مرقد خواجه رفتیم. درابتدا دهلیزی است که قصیدۀ جامی را با خط نستعلیق زیبا کتیبه کرده اند:<u><span style="COLOR: #3e19dd"> طوبی لِرَوضَةٍ سَجَدت اَرضَها الجـِباه </span></u>... الخ.<span style="mso-spacerun: yes">   </span>و در جنب آن مسجد شاهرخی است، که قبّۀ زرنگار دارد. و سنگ محراب آن از نفایس صنعت است، و در بالای آن با خط ثلث قشنگی این آیه را نقر کرده اند:</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><u><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0066ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">فَـنادَتهُ المـَلائِــــکَةُ وهُـــوَ قـــــــائِمٌ یُصـَلِـّی فِـی المـِحـرابِ</font></span></u><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif"><font size="4"><span style="mso-spacerun: yes">   </span>را نقر کرده اند. انسان را از عالم مادّه و شهود به معنی و غیب متوجّه می سازد. مزار در فضای باز قرار گرفته، لوحه و میله ای از عهد سلطان ابوسعید گورکان دارد، که بسیار زیباست. دراطراف آن به تمام خطوط، ازکوفی و ثلث و نسخ و نستعلیق و خطوط بنّایی، آیات و کلمات کتیبه کرده اند. حسن خان شاملو یک رباعی نوشته به خط خود( درچاپ جای دوبیت سفید مانده است، بنده دوبیت را از یادخویش می نویسم امیدوارم درست بنویسم):</font></font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">[</font><span style="COLOR: #3e19dd"><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">دهد تا<span style="mso-spacerun: yes">  </span>ساقی عرفان دلت را جام هشــــــیاری</font></span></span></p><p><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">درآ دربزمگاه خواجه عبدالله انصـــــــــــاری</font></span></p><p><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">بود لوح مزارش نازنین سروی که از خوبی</font></span></p><p><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">ملایک را چو قمری کرده گرم ناله و زاری</font></span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> ]</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">بسیاری از قبور سلاطین تیموری درآن اطراف است، و قبر امیر دوست محمد خان محمدزائی مؤسس سلسلۀ فعلی افغانستان نیز در آنجاست. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">سنگ هفت قلم</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">– دررواقی سنگ قبر فرزند سلطان حسین میرزا بایقرا را مشاهده کردم، که به «<span style="COLOR: #3e19dd">سنگ هفت قلم </span>»مشهور است. در روی یک پارچه سنگ سیاه، به هفت قلم حفر و نقر، نقوش و گل و بتّه انداخته اند، که هرقلم برروی یکدیگر قرار گرفته، و دیده از تماشای آن سیر نمی شود. ازروح پرفتوح پیرهرات استمداد و طلب همت نموده، مراجعت کردیم. بعد از معاینۀ طاق خانقاه زرنگار، که با طلای اشرفی تزئینات و گچبری دارد، و حوض و برکۀ آب، ازپیرگازرگاه وداع کرده، بیرون آمدیم. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">تخت سفر ( یا تخت ظفر)</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> – امروز عصر، فرقه مشر(سرتیپ) گل محمد خان که رئیس ساخلوی نظامی هرات و فعلاً کفیل حکومت است، ازهیأت به چای دعوت کرده است، درباغ تخت سفر (<span style="COLOR: #0000cc">یا تخت ظفر</span>). این باغ که ازباغات قدیم و باصفای هرات است، درسمت شمال شهر، دردامنۀ کوه قرار گرفته و محلّ مرتفعی است. نظرانداز زیبایی دارد، و گلکاری و اشجار کاج (<span style="COLOR: #3e19dd">درختان ناژو</span>) بسیار دارد. فرقه مشر یک نفر نظامی و سرباز بتمام معنی است. جمعی از اهل هرات، مانند رئیس بلدیّه و نقیب کابل که ازبغداد بازگشته بود، نیزبودند. خیلی مهربانی و ادب کرد. چای و شیرینی و میوۀ فراوان تهیه دیده بودند. ساعتی نشسته صحبتهای رسمی درمیان بود. بعد ازآن وداع کردیم. مدیر امورخارجه مشایعت نمود. درباغ تخت سفر گردش کرده به منزل مراجعت نمودم.</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><font face="arial,helvetica,sans-serif"><font size="4"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff">دیدار از آثارتاریخی</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: ">- </span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: ">صبح هفتادوهشتم (چهارشنبه سی ام اردیبهشت1326/بیست و یکم می 1947)(هرات)</span></font></font><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">امروز صبح به زیارت بقاع و آثار تاریخی هرات رفتیم. آقای فکری سلجوقی [<span style="COLOR: #3e19dd">هم بودند</span>]، به اتفاق ایشان و رفقا گردش مفصلی کردیم. قبرستان سادات «<span style="COLOR: #3e19dd">مصرخ</span>» که درشهرک قدیم<b><span style="COLOR: #3e19dd"> قهندز</span></b> که درخارج هرات واقع است، و مقبرۀ شیعۀ هرات است، این شهرک را امیر تیمور درحمله به هرات، خراب کرده، مقبرۀ ابوالقاسم بن جعفربن ابی طالب درآنجاست. بنا ازقرن هشتم است. آرامگاه امیرحسینی سادات – عارف مشهور خراسان، صاحب<b><i><span style="COLOR: #3e19dd"> نزهة الارواح </span></i></b>نیز درآنجا واقع است. (<span style="COLOR: #0000cc">عبدالله بن معاویة بن جعفر طیّار و قاسم بن امام جعفرصادق در این قبرستان در دوگنبد جداگانه مدفونند. آرامگاه میرحسینی غوری دررواق شمالی گنبد عبدالله بن معاویه است. در عرف هراتیان این گورستان<span style="mso-spacerun: yes">  </span>به « شاهزاده ها» و نیز به «شاهزاده قاسم» معروف است</span>). بعد ازآن به جایگاه مسجد و مدرسۀ مهد علیا گوهرشاه آغا و خانقاه امیر علیشیر و مدرسۀ میرزا سلطان حسین بایقرا، که در<b><span style="COLOR: #3e19dd">مصلاّی هرات </span></b>واقع است، رفتیم. <u><span style="COLOR: #3e19dd">ابنیۀ آنها را امیر عبدالرّحمن خان در سال 1304 هـ. قـ. خراب کرده و ازآنها بجز چند منار بیش باقی نمانده</span></u>، از مدرسۀ مهد علیا دومنارو از خانقاه امیر علیشیر یک منارو ازمدرسۀ میرزا چهار منار متوازی باقی است، که غالباً کج شده و درشرف سقوط است. و <u><span style="COLOR: #3e19dd">ازنقش و نگار و کتیبه های مرمر و کاشیکاریهای زیبای آنها به روزگار آبادی و رونق آنها پی می توان برد</span></u>. مقبرۀ بایسنقرومیرزا علاءالدوله نیز موجود است و همچنین مدفن امیر علیشیر نوائی و مدفن سلطان حسین بایقرا، ولی سنگ قبر ندارند. <u><span style="COLOR: #0000cc">این همه آثار از میر باقی مانده و از گور او سنگی باقی نمانده، از عجایب است</span></u>. اخیراً بلدیّۀ هرات، به پیشنهاد آقای فکری سلجوقی، بنائی از آجر برروی قبر امیر علیشیر بنا کرده است (<span style="COLOR: #0000cc">و مخارج بنا را، چنانکه شنیده ام، یکی از بازرگانان هرات، مرحوم غلام حیدرخان مختارزاده، پرداخته است</span> ) و اطراف آن را گلکاری و باغچه بندی نموده. بعد از تماشای آثار و تنـَبـّـُه از گردشهای روزگار، به مغرب هرات به محلّ معروف به <b><span style="COLOR: #3e19dd">خیابان</span></b> رفتیم. مقبرۀ مولانا جامی در جوارسعدالدین کاشغری و فرزندش ( <span style="COLOR: #0000cc">یعنی فرزند جامی</span>)<span style="mso-spacerun: yes">  </span>ضیاءالدین یوسف و ملاعبدالغفور لاری آثار قدیمی است، و درباغی از ناژو (کاج) واقع شده، مصطبه ای و میلۀ نسبةً جدیدی دارد که به خط نستعلیق کتیبه شده است. سنگ قبر قدیم از میان رفته؛ ممکن است شیعیان متعصّب آن را از میان برده باشند (<span style="COLOR: #3e19dd">چنانکه مرحوم حکمت در کتاب <b><i>جامی</i></b> ( صـ 52 و 515) نقل و یادآوری نموده، از سوی لشکر شاه اسماعیل صفوی بر آرامگاه مولانا جامی بسیار ستم رفته است</span>). جای بسیار با روح و ریحان است. فاتحه خوانده، عکس برداشتم. مقبرۀ امام فخر رازی و ملاحسین کاشفی و زین الدین ابوبکر خوافی را نیز زیارت نمودیم. (<span style="COLOR: #0000cc">مرحوم استاد فکری سلجوقی، که براین بنده حق استادی و حقوق فراوان دارد، و در این بازدید همراه مرحوم حکمت بوده، بیست و یک سال پس از این دیدار از دارفنا رحلت نموده و در همین حظیره یعنی جوار زین الدین خوافی به خاک سپرده شده است</span>.) همه در نزدیک یکدیگر واقع شده؛ برای کاشفی بنای جدید ساخته اند، و قبر خواندمیر، صاحب<b><i><span style="COLOR: #0000cc"> روضة الصّفا</span></i></b> نیز درآنجاست. طاق و منار ندارد. قبور مشایخ سنّت، مانند خواجۀ انصار و شیخ جام و مولانا جامی وغیره همه به یک اسلوب است. قبر در روی مصطبه قرار گرفته، و میله دارد و درهوای آزاد است. و برروی آن درخت پسته کاشته اند، و در سمت شمال آن طاقی رفیع دارد، که در جنب آن مسجدی است، چهار حجرۀ فوقانی و تحتانی دردوطرف طاق بنا شده، که مسکن خادم است. و آن فضا درچهاردیواری قرار دارد. <u><span style="COLOR: #3e19dd">ظاهراً سنّت است که قبر در هوای آزاد و درمعرض باران رحمت الهی باشد. دعای «سقی الله بتربته» از این سنت باقی است</span></u>، ولی شیعیان قبر را در بنای مسقّف می سازند. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">در کتابفروشی</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> – تا ساعت یازده در<b><span style="COLOR: #3e19dd"> خیابان</span></b> بودیم. آفتاب بالا آمده و گرم شده، مراجعت به شهر کرده به بازار رفتیم. دردکان حاجی شمس کتابفروش، چند کتاب فارسی، طبع هرات و هند و بخارا و تاشکند، خریدیم؛ از جملۀ نسخۀ <b><span style="COLOR: #0000cc">تزوک بابری</span></b> منطبعۀ هند را که مدتها بود در جست و جو بودم، درآنجا یافتم و خریدم. همچنین سه جلد <b><i><span style="COLOR: #0000cc">آثار هرات</span></i></b> تألیف آقای خلیلی، که چند سال قبل در هرات چاپ سنگی کرده اند، برای آثار هرات اطلاعات نافعی بدست می دهد. (<span style="COLOR: #0000cc">این کتاب در سال 1307 شمسی در هرات چاپ سنگی شده است.)</span> ظهر نهار و استراحت. عصر مجدداً به گردش اطراف هرات رفته، ازسر<b><span style="COLOR: #3e19dd">پل انجیل</span></b>، که نهر بزرگی است، از <span style="COLOR: #3e19dd">هریرود</span> گرفته و به داخل شهر آورده، از مصلّی می گذرد، عبور کردیم. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">آزادان و پل مالان</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"> – ازقریۀ<b><span style="COLOR: #3e19dd"> آزادان</span></b> که نواحی هرات است، و در نیم فرسخی جنوب واقع است، به <b><span style="COLOR: #3e19dd">بقعۀ خواجه ابوالولید</span></b> رفتیم، که از مشاهیر محدّثین قرن دوم هجری است. بنای آن را از ایوان و گنبد، امیر علیشیر بنا کرده است. کتیبه دارد. در جنب آن مقبره خواجه نظام الملک خوافی است، که به حکم سلطان حسین میرزا در زیرچهارسوی هرات به فجیع ترین طرزی هلاک شد. اینک مسجد خرابه <span style="COLOR: #3e19dd">[را</span>] که همان کس بنا کرده و ویران شده، ارباب خیرات با ستون بتون آرمه و آجر تعمیر می کنند. در ایوان خواجه ابوالولید آخوندی نشسته و چند تن آخوند در اطراف او جمع بودند و به درس و بحث و دعا مشغول بودند؛ آخوند فرد بی اطلاعی نبود. ازآنجا برای گردش به سر <b><span style="COLOR: #3e19dd">پل مالان </span></b>رفتیم، از جادۀ قدیم. از <b><span style="COLOR: #3e19dd">پل مالان</span></b> عبورکرده، از <b><span style="COLOR: #3e19dd">دروازۀ قندهار</span></b> عبور کرده، خیابان وسیع پردرخت دارد، در سرپل پیاده شده و گردش کردیم. پل بیست و سه چشمه دارد و آجری است و خیلی قدیمی است. شاید از ابنیۀ تیموریه باشد. در اطراف آن پل، بیشه و درختزار است. ازجادۀ جدید خارج شهر به هتل مراجعت کردیم. شب از روی تفسیر منسوب به خواجه عبدالله انصاری یادداشتهایی برمی داشتم. ( <span style="COLOR: #0000cc">این نسخه ای از تفسیر <b><i>کشف الاسرار</i></b> میبدی است که بعداً در ده مجلد به کوشش مرحوم حکمت درتهران چاپ شد و بنده سی و پنج سال پیش در تألیف کتاب <b><i>مناجات و گفتار پیرهرات،</i></b> از آن استفادۀ فراوان برده است</span>).</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><font face="arial,helvetica,sans-serif"><font size="4"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff">تنها در گازرگاه</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "> </span></font></font><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">– صبح هفتاد و هشتم(پنجشنبه، سی ویکم اردیبهشت1326/بیست و دوم می 1947)(هرات) </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">امروز صبح تنها به <b><span style="COLOR: #3e19dd">گازرگاه</span></b> رفته، درجوار مرقد پیر انصار حالت توجه و انقطاعی دست داد. ساعتی درآنجا توقف نموده، مراجعت نمودم. هرات خیلی گرم شده و گرمای امروز بسیار تند و زننده بود.</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><font face="arial,helvetica,sans-serif"><font size="4"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff">در موزۀ هوتل</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "> – در هوتل موزه و کتابخانه ای موجود است، که در طبقۀ فوقانی قراردارد. چند جلد کتابهای خطی و چند صفحه آثار قلمی دارد، که ازجمله صورت میناتور منسوب به بهزاد است، که شاه اسماعیل را کشیده در برابر علی بن ابیطالب (</span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: ">ع</span></font></font><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">)زانو زده، و آنحضرت برسر او تاج می گذارد. اگر اصل باشد، شیء نفیسی است. عصر آقای فرقه مشر [<span style="COLOR: #0000cc">کفیل</span>] نائب الحکومه و رئیس ساخلو به بازدید آمده، ساعتی نشسته صحبت می کرد. مرد سرباز سادۀ بسیار گرمی است. به اتفاق او و آقای رام بیرون آمدیم. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">شیدایی</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"><font color="#0033ff"> </font>– مهمان آقای نوائی – ویس قونسول – هستم، در باغ باصفایی که درهشت میلی شمال-شرقی هرات واقع است و موسوم است به «<b><span style="COLOR: #3e19dd">شیدایی</span></b>»؛ درکنار جادۀ مزار شریف قرار دارد. بلدیۀ هرات درآنجا گلکاری می کند. کاریز و استخری دارد. درختان زبان گنجشک بسیار دارد و جای قشنگی است. درآنجا [قونسول] پذیرایی کرده و میزچای و میوه و شیرنی چیده بود. فرقه مشر و میرگازرگاه و رئیس معارف آقای محمد یونس خان و مدیرخارجه و جمعی دیگر بودند. از جمله شاعری از اهل هرات بود، متخلص به رجائی، که غزل باحالتی سروده و برای ما خواند.(<span style="COLOR: #0000cc">مرحوم محمد ابراهیم رجائی ادیب و شاعر و از رجال معروف مطبوعات</span>). ازامروز عصر باد و طوفان شدیدی شروع شده، ابتدا ضعیف بود، ولی شب به منتهای شدّت بود، و همین باد باعث تلطیف هوا شده بود. عصر درباغ ساعتی مانده، و غروب به شهر هرات مراجعت کردیم. امشب به واسطۀ باد و طوفان، سیم برق خراب شده، چراغ برقها را خاموش کرده بودند. درروشنایی چراغ فقط جامه دانهای خود را پیچیدیم. <u><span style="COLOR: #000066">آقای فکری سلجوقی </span><span style="COLOR: #0000cc">محبت</span><span style="COLOR: #000066"> را به حدّ کمال رسانیده، یک دیوان انوری خطی خیلی خوبی به من اهدا نمود. خیلی ممنون شدم. درس خوانده، فاضل و باکمال و با اخلاق هستند</span></u>. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">مهمانی رئیس معارف</font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"><font color="#0033ff"> </font>– شب، شام را مهمان رئیس معارف بودیم( <span style="COLOR: #3e19dd">مرحوم محمد یونس خان معروف به متخصص</span>). نائب الحکومه و جمعی دیگر بودند. ازجمله شخصی بود به نام سید محمد کریم خان، که ازتجار است و مدتها در امریکا و اروپا بوده و مرد مجرّب و مدیری است. به تازگی از مصر از راه ایران به هرات آمده، ازاوضاع خود و سفر خود حکایت می کرد. جمع مفصّـلی داشتیم و شام مفصلی بر روی میز چیده، در پایان شام بیاناتی کرده، از مهمان نوازی و مهربانی دولت افغانستان تشکر کردم و وداع نمودیم. امروز تلگراف تودیعی به نجیب الله خان وزیر معارف مخابره کردم. همچنین نامۀ مفصلی به او نوشته و ازمساعدتهای افرادی که دربارۀ ما مهربانی کرده بودند، تشکر نمودم و بعضی نکات که طرداً للباب به نظررسیده بود، به او پیشنهاد نمودم. ساعت دوازده بود که مختصراستراحت نموده، برای مسافرت فردا مستعد و آماده گشتیم. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><font face="arial,helvetica,sans-serif"><font size="4"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff">روبه خاک ایران</font></span></b><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "> –</span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "> صبح هفتاد ونهم(جمعه اول خرداد 1326/بیست و سوم می 1947)</span></font></font><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">سه بعد از نصف شب برخاسته، احمال و اثقال خود را فروبسته، حساب هتل را پرداخته، عازم حرکت شدیم. توسط مدیریت خارجۀ هرات، سه عدد اتومبیل سواری که ظاهراً بی عیب بودند، برای مشهد کرایه کرده ایم و هردو نفر از هیأت در اتومبیلی نشسته، ساعت چهارونیم صبح بود که هرات را بدرود گفته، رو به خاک ایران نهادیم.</font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"><font color="#0033ff">صبحانه در میفروش</font> </font></span></b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">– متأسفانه، از سوء اتفاق، یکی از اتومبیلها معیوب درآمده، دردوفرسخ و نیمی هرات، در محلی که موسوم است به «میفروش» به کلّی از کار افتاده، به ناچار در صحرا مقیم شده، آقای رام با اتومبیل دیگری به شهر رفتند که مرکوب دیگری تهیه نمایند. قضارا در نزدیکی ما کاریز گوارایی و آبادی نزدیک بود. آقای آریا نان و کرۀ خوبی فراهم کرده، مقارن طلوع آفتاب درآنجا صبحانه صرف کرده به انتظار نشستیم. ساعت نُه یک استیشن واگون از شهر رسید. مدیر خارجه شخصاً همراه آورده بود. خیلی ممنون شدیم. ساعت ده بود که مجدداً موفق به حرکت شدیم. راه بد نبود. ساعت یک بعد ازظهر به مرز افغانستان نزدیک شده، ساعت دو بود که به <b><span style="COLOR: #3e19dd">اسلام قلعه</span></b> رسیدیم. درآنجا دولت افغانستان عماراتی ساخته، و محلّ مأمورین مرزی و پُست و تلگراف و گمرک است. سابقاً آنجا موسوم به «<span style="COLOR: #3e19dd">کافرقلعه</span>» بوده است. بعد از ساختن آن ابنیه آن را اسلام قلعه نامیده اند. ولی بیابان خاکی کثیفی است. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#0033ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="4">آخرین پذیرایی – مرغ پلو فرامرزخان</font></span><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"><font color="#0033ff"> –</font> کلانتر مرز افغان، فرامرزخان، به اصرار مارا نگاه داشته، مرغی کشته، پلوی تهیه کرده بود. هوا به واسطۀ وزیدن باد برودتی د اشت و قابل تحمل بود. بعد از ساعتی عازم حرکت شده، در دوفرسخی <span style="COLOR: #3e19dd">اسلام قلعه</span>، ازخاک افغان خارج شده و داخل خاک ایران گشتیم. درموقع مشاهدۀ میلۀ آجری ، که علامت خطّ سرحدّی است، احساسات عجیبی دست داد، و دل مثل کبوتری که به آشیان نزدیک می شود، می تپید. خدا را به حسن خاتمت این سفر شکر گفتیم. </font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font face="arial,helvetica,sans-serif"><font size="4"><font color="#993300" size="3">پایان یادداشتهای شادروان استاد علی اصغر حکمت شیرازی از سفر سال 1326 خورشیدی به افغانستان</font><span style="mso-spacerun: yes">  </span></font></font></span></p><p><font face="arial,helvetica,sans-serif" size="4"></font></p><p class="MsoNormal" style="TEXT-ALIGN: right; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir="rtl"><b><span lang="FA" style="LINE-HEIGHT: 115%; FONT-FAMILY: "><font color="#3333ff" face="arial,helvetica,sans-serif" size="2">استخراج و تحشیه و توضیح از محمد آصف فکرت – شهر اتاوا – 13 اکتوبر 2009</font></span></b></p>
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۴:۱۱
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت

ا. م.
۵ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۰:۰۳
دوست عزیز. مدتی طولانی است که مطلب جدیدی در سایت نگذاشته اید. خداکند که صحت شما خوب باشد و مشکلی نداشته باشید. من یکی از خوانندگان دائمی وبلاک شما هستم. با احترام ا. م. از مزار شریف
----------------------------------------
عرض پاسخ
دوست گرامی، سلام.
چون مطلب موجود در پنج قسمت برای همۀ ما بسیار مهم است - خواستم مدتی این امکان برای خوانندگان گرامی فراهم باشد تا هر پنج بخش سفرنامۀ شادروان استاد علی اصغر حکمت را در یک صفحه بخوانند و دریابند که وضعیت افغانستان در شصت سال پیش چگونه بوده است. یقیناً برای همه و بخصوص جوانان عزیز ، یادداشتهای مرحوم حکمت الهام بخش خواهد بود. از توجه شما سپاسگزارم