موضوعات
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۵۲۴٫۸۸۲ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۲ نفر
تعداد یادداشت ها : ۱۱۴
بازدید از این یادداشت : ۱٫۱۶۹

پر بازدیدترین یادداشت ها :

 

یادداشتهای تاریخی منشی محمدعظیم

 مقدمه

 منشی محمد عظیم فرزند منشی باشی محمد اسماعیل به سال 1252 یا در همان حدود به دنیا آمده است (زیرا به نوشتۀ خودش به سال 1322 در هفتادسالگی به سفر بیت الله مشرف شده است). منشی محمد اسماعیل شاگرد منشی باشی صفی خان قرائی بوده و بر اساس نامۀ صفی خان که در میان اوراق منشی موجود بود، و نگارنده همیشه آن را می خواند و از خط زیبای شکسته نستعلیق خفی آن لذّت می برد، روابط صمیمانه و محبت آمیزی میان استاد و شاگرد وجود داشته است.

 منشی محمد عظیم از جوانی همیشه در رکاب و در محضر پدر بوده و معلوم می شود که مهارتها و خصوصیات اخلاقی او را فرا گرفته بوده است. از شرح سفرهایش معلوم می شود که در جوانی با پدرش – منشی باشی محمد اسماعیل خان – در شمار همراهان سردار سلطان احمد خان سرکار حاکم هرات، به تهران رفت. در شرح سفر سوم منشی از سفر جنگی فراه به همراه قبله گاه و سلطان احمد خان یاد می کند. از سفر چهارم معلوم می شود که پس از وفات سلطان احمد خان و در سلطنت امیر شیرعلی خان، منشی محمد عظیم خان در خدمت دربار هرات و نائب الحکومۀ آن امیر محمد یعقوب خان بوده است. از گزارش سفر نهم معلوم می شود که پدرش منشی محمد اسماعیل در زمان حکومت امیر محمد ایوب خان یا اندکی پیش از آن درگذشته است؛ زیرا در این زمان منشی محمد عظیم – پس از وفات قبله گاه – برای گرفتن تنخواه یا تعیین تکلیف تنخواه خویش به کابل رفته است. یادداشتش از جنگ میوند با همه اختصار بسیار مهمّ است، زیرا او خود در این سفر حضور داشته است. او همچنان در سفر تعیین سرحد شمالی با روسیه نیز مأموریت داشته است و در یادداشتهایش جریان تعیین خط سرحدّی شمال را به تفصیل شرح می دهد.

 منشی محمد عظیم، بر اساس شرح سیزدهمین سفرش، به سال 1322 در هفتادسالگی به سفر بیت الله مشرف شده است. او این سفر را از طریق عشق آباد و بنادر روسیه طی کرده و چهل و یک روز در استانبول یا چنانکه در آن هنگام می گفته اند، اسلامبول مانده است. منشی در این سفر یادداشتهایی از رحل آتشی یعنی قطار آهن و کشتی آتشی یعنی کشتی بخار و از پدیده های نوظهور مانند بلیط یاد کرده است. هنگامیکه بلیط را شرح می دهد می بینیم که در هرات آن روز کلمۀ تکت بوده است و بلیط که به همان معنی است از فرانسه به روسیه وارد شده بوده است.  نگارنده برگۀ تصدیق حیات منشی محمد عظیم را با تاریخ 1332 هجری قمری برای اخذ تنخواه بازنشستگی نیز دیده بود که به این حساب تا هشتاد سالگی به سال 1332 و شاید هم تا اندکی پس از آن تاریخ زنده بوده است.

نشانه یی از داشتن برادر یا برادران منشی محمد عظیم نیست. در یادداشتهایش از یک همشیره (خواهر) یاد می کند که با او به سفر مشهد مقدس رفته بوده است. نبیره ها و بازماندگان این خواهر در هرات، مشهد و دیگر جایها زندگی می کنند که نگارنده هنوز با آنان مراوده دارد و به اساس همین ارتباط بزرگان آنها مادرم ( یعنی نواسۀ منشی محمد عظیم) را دختردائی می گفتند.

 نگارنده از وجود چهار پسر منشی محمد عظیم آگهی یافته است.  نخست منشی محمد رحیم که در حیات پدر، او نیز منشی دربار هرات بود و در توطئه یی در دربار زندانی شد و پس از آزادی از ادامۀ خدمت دربار سر باز زد و مغازۀ لباس فروشی باز کرد. در یادداشتی که سالها پیش بر پشت پاکتی به قلم منشی محمد عظیم دیده بودم، تاریخ زندانی شدن منشی فرزند را حدود 1327 نشان می داد و آن هنگامی بود که منشی پدر به کازرگاه نزد دوستش میر کازرگاه رفته بود تا ازو بخواهد که برای رهایی فرزندش وساطت و شفاعت کند و هنگامی که در مهمانخانۀ کازرگاه معروف به نمکدان نشسته بوده، یادداشت را نوشته است. منشی محمد رحیم فرزندی به نام محمد قاسم داشته که 12 سال داشته و در ایام حبس او در حوضِ خانه غرق شده و درگذشته است. ظاهراً مرگ فرزند یکی از دلایل انصراف منشی از ادامۀ خدمت دربار و دارالانشاء بوده است. فرزند دوم منشی محمد رضا در زمان سلطنت امیر عبدالرحمن خان در سفر کابل ( در عرف، سالی که امیر میرزایان را به کابل فراخوانده بود) درگذشته است. سوم میرزا غلام حیدر که از جوانی مقیم مشهد شده و هم در آنجا درگذشته است. از غلام حیدر سه پسر مانده بود به نامهای محمد علی ( که نگارنده ایشان را در سالهای 1352 و 1353 دیده بود و در اواخر همان سال درگذشت. پسر ایشان – حیدر آقا منشی زاده به نگارنده بسیار مهربان بود و اندکی پس از آمدن من به کانادا به رحمت الهی پیوست ). بازماندگان مرحوم محمد علی در مشهد به منشی زاده معروفند. پسر دیگر غلام حیدر غلام نبی نام داشته است که از او فرزندی نمانده است.  ذبیح الله سومین پسر غلام حیدر بود که نگارنده پسرانش، محمود و مسعود، را دیده بود و از ایشان فرزندانی مانده است که بیشتر در مشهد زندگی دارند.

 آخرین فرزندش محمد نعیم نام داشت که از مادر دیگری بود و به دلیل تفاوتهای فرهنگی،  مادر با برادرش – که جد من باشد – و با خانوادۀ برادر رفت و آمد و ارتباطی نداشت و من او را یک بار و آن هم چند روز پس از وفات جدّم، منشی محمد رحیم،  دیدم و ازان پس توفیق نیافتم ایشان و یا فرزندان ایشان را ببینم یا با آنان رابطه یی را که بسیار علاقمند بودم برقرار نمایم.  

باآنکه از مرحوم منشی محمد عظیم نبیره های پسری متعددی مانده است، درهیچیک ازآنان علاقه یی به اطلاع از چگونگی احوال نیای بزرگ ندیدم.

 من که جدم منشی محمد رحیم، پدر مادرم، را شخص بسیار محتاط، آرام، منزوی و محافظه کار دیده بودم، همیشه پدرش منشی محمد عظیم را نیز در ذهنم مانند ایشان تصور می نمودم . در این اواخر که یادداشتهای ایشان را به دقّت خواندم به باور کاملاً متفاوتی رسیدم. منشی محمد عظیم چندین سفر داشته که برخی ازآنها سفرهای نظامی و جنگی بوده و برخی از این سفرها دوسال را در باره گرفته است. او در یکی از معروفترین کارزارها که جنگ میوند باشد حضور داشته و گزارشی از آن را یادداشت کرده است. فرزندش منشی محمد رحیم از قراری که مادرم روایت می کرد تنها سفرهای زیارتی، هفت سفر به عتبات عالیات، داشته است. منشی محمد عظیم سفرهایی به نقاط مختلف افغانستان داشته، با حاکم هرات به تهران و با حاکم دیگر سفری به خراسان داشته و از راه بنادر روسیه و ترکیه به حج بیت الله شریف رفته است. منشی همیشه به حوادث و اوضاع زمان و پیرامون خویش توجه دقیق داشته و مطالب مهم، حتی مطالب مهمی را که از دیگران می شنیده، در متن و یا حاشیۀ کتابچۀ خویش، یادداشت می کرده است.  بنده که نبیرۀ منشی محمد عظیم خان هستم (یعنی مادرم نوۀ ایشان بوده است) همین کتابچه را که نشانه یی از نیای بزرگ می پنداشتم، نزد خود نگه داشتم. امسال گویی روح مرحوم منشی مرا از خواب غفلت بیدار ساخت و به من هشدار داد که اکنون که سالت از شصت و پنج گذشته است، این امانت را بیارای و بپیرای و در دسترس همگان قرار بده و مپسند که فراموش شود و یاد آن از میان برود. سرورانی که نمونۀ یادداشتها را دیدند یا وصف را شنیدند، نگارنده را به نشر آن و شتاب در کار انجام آن تشویق فرمودند. دوست عزیز و استادم جناب دکتر روان فرهادی همیشه بنده را به تدوین و نشر این یادداشتها تشویق فرموده اند. همچنان خانم دکتر می اسکنازی، یکی از استادان کارشناس دورۀ سراجیه – یعنی دوره یی که بیشتر این یادداشتها متعلق به آن زمان است – پس از آن که نمونه هایی از یادداشتها را ملاحظه نمودند آن را بسیار مهم دانسته و حتی ترجمۀ آن را نیز لازم شمردند. این یادداشتها گوشه هایی از تاریخ افغانستان و منطقه را – از زمان حکومت سلطان احمد خان سرکار حکمران هرات – معاصر امیر دوست محمد خان تا اواخر سلطنت امیر حبیب الله خان روشن می سازد.

یاد آوری چند نکته که ارزش تاریخی این یادداشتها را نشان می دهد:

 مطالب منحصر بفرد یا چشمدید منشی

چنانکه منشی تصریح می نماید، در برخی سفرهای سیاسی و نظامی حاضر بوده و رخدادها را به چشم خویش دیده است. ازآن جمله است جنگ میوند که نسبةً به تفصیل از آن یاد می کند. یا تعیین خط سرحدّی با روسیه که منشی در آن مأموریت شرکت داشته و تفصیل بیشتری می دهد.

 در باب مالیه 

در جزئیّات مالیه در مواضع متعدد یادداشتها مطالبی می خوانیم. مثلاً:

 از نقد فی یکصد قران دو قران و از جنس فی یکصد من دو من، و از رقعۀ سرخط فی یکصد قران، یک [قران] و از جنس فی یکصد من یک من گرفته می شود.

 خوراک سالانۀ سربازان در هرات:  خوراکۀ یک سالۀ فوج: گندم نـُه هزار خروار، ذخیرۀ گدام: دوازده هزار خروار گندم سرعت رسانیدن پُست:  یکی از پسته رسانها موفق شده بود که فاصلۀ هرات تا کابل را به چهار روز طی کند و این گویا در آن زمان کار فوق العاده یی بوده است که منشی آن را یادداشت نموده است. 

روابط با ایران

 مناسبات بسیار نزدیک سردار سلطان احمد خان حاکم هرات با تهران  

روابط نزدیک امیر شیر علی خان با تهران: هنگامی که ناصرالدین شاه قاجار به خراسان آمد، امیر شیرعلی خان فرزندش امیرمحمد یعقوب خان را موظف ساخت تا به دیدار شاه به خراسان برود که منشی نیز در این سفر با او بود. و ازآن در شرح سفرهایش یاد می کند. در جای دیگری می نویسد که در هرات به فرمان امیر حبیب الله خان سه روز برای مظفرالدین شاه فاتحه گرفتند.

 بخشی از یادداشتهای مربوط به ایران، ارتباط مستقیم با هرات و یا عموماً با افغانستان دارد؛ مانند آمدن حسنعلی میرزا به هرات، محاصرۀ هرات توسط محمدشاه قاجار و مانند آن، اما برخی دیگر به دلیل اهمیت رخداد یادداشت شده است، بدون آنکه ارتباط مستقیمی با افغانستان داشته باشد؛ مانند آمدن روسها به تبریز و اینکه دولت ایران هزینۀ لشکرکشی روسها را پرداخته است، یا فرار سالار و شورش مشهد، جلوس شاهان با تاریخ تولد و وفات آنان و بسیاری از یادداشتهای دیگر. در موردی از زبان مسافران عتبات در مورد تشکیل مجلس جمهوری که احتمالاً منظور از آن نهضت مشروطه بوده است اطلاع می دهد. در سفری که با پدرش به همراهی سردار سلطان احمدخان به تهران می رود، در حالی که بسیار جوان بوده است، باز هم به اوضاع و مسایل علاقه می گیرد و سالها بعد یادداشت می کند که سفیر انگلیس در تهران طامسن صاحب بوده است.

 او حتی سجع مهر تاج الدوله خواهر ناصرالدین شاه را هم آورده است. 

اخبار مربوط به انگلستان:  مثلا اوضاع و احوال ساختمانها و جمعیت لندن، فوت ملکۀ انگلستان، ابلاغیۀ مربوط به سفر هیأت بریتانیایی به کابل. روابط با روسیه گزارش نسبةً مشروح تعیین خط سرحدی شمال میان دولت افغانستان و روسیه، گزارش فرار والی میمنه به پنجده، گزارش حوادث مربوط به پنجده و تجاوز حاکم روس آن، گزارش در مورد سرحدات روس و فوت امپراتور، حالات عساکر روس در مرز. 

تاراجها:  در حالی که منشی و مأمور دولت است و از شاهان بسیار با احترام یاد می کند، مثلاً می نویسد «آمدن بندگان امیر دوست محمد خان به دور هرات» که مقصودش محاصرۀ هرات است، ولی بعد از تصرف از تاراج شهر یاد می کند.  

نیز از تاراج هرات توسط سردار محمد یعقوبخان به سال 1288 و باز تاراج هرات توسط سردار محمد ایوب خان در 1296 یاد می کند.

 استنتاجهای خاص: گاهی در شرح وقایع استدلالها و نتیجه گیریهای جالبی دارد؛ مثلاً می نویسد که چون سردار سلطان احمدخان به فراه لشکر کشید و آن را از سیف الدوله پسر امیر دوست محمد خان گرفت، امیر به هرات لشکر کشید و هرات را به تصرف درآورد که تا حال به تصرّف پادشاه کابل است. جای دیگر از وعدۀ همکاری روسها به امیر شیرعلی خان می گوید که امپراطور روس به امیر شیرعلی خان که به ترکستان رفته بود و لشکر انگلیس به جهت تصرف افغانستان آمده بود، به امیر شیرعلی خان نوشته بود که به مثل مار چند روزی را به حیله و فریب با انگریز بگذرانید، که همین روزهای سرما بگذرد؛ آن وقت خدای تعالی حکم خود را به شما نمودار خواهد کرد، یعنی دولت ما بسم الله گفته به کمک شما برمی خیزند.

 در شرح شکست جنگ میوند پس از پیروزی نخست می نویسد که چون انگلیسها با امیر عبدالرحمن صلح کردند و از سوی او اطمینان یافتند، کابل را به او تسلیم کردند و بقیۀ لشکر خود را از کابل به قندهار کشیدند و لشکر افغان را که در موقعیت غلبه و پیروزی بود، شکست دادند.  جای دیگر از مصالحۀ یعقوبخان با کمناری (کیوناری) یاد کرده و آن را علّت بلوای مردم کابل و قتل کیوناری می داند.

 در باب صاحبقران خواندن نادرشاه افشار می نویسد: با وجود اینکه مدّت شانزده سال باستقلال سلطنت نموده، و دراین سکّه او لفظ صاحبقران آورده، هرگاه سی سال کامل سلطنت می کرد، صاحبقران بود؛ معلوم شد که از وقت سرداری و لشکرکشی گرفته که صاحبقران گفته. 

اختصار و تفصیل:  بیشتر مطالب مختصر و در یکی دو سطر است، اما برخی مطالب نیز به تفصیل و گاهی در یک یا دو بند/ پاراگراف است؛ مثلاً سفرهای منشی، قتل لات فرنگی، پوتنجر در هرات، جلوس ناصرالدین شاه، محاصرۀ هرات توسط حسام السلطنه، محاصرۀ هرات توسط امیر دوست محمدخان. 

مطالب جالب از دیگر جایها:  گاهی مطالب جالبی از نقاط دیگر نیز می خوانیم؛ مثلاً مطالب مربوط به شمارۀ سپاه روم و روس یا جمعیت انگلستان در سال 1289 /1881 و پیش از آن. 

 شرح برخی جشنها:  جشن متفقیه، جشن اتفاق الملّت، جشن مولود امیر حبیب الله در 1321قـ، جشن نوروز 1323 هجری قمری، پهلوان بازی و جشن نظامی.

اطلاعات در بارۀ جمعیت:  سرشماری هرات، جمعیت انگلستان و اطلاعات دقیق در باب جمعیت لندن ، جمعیت مذاهب مختلفه،  در جای دیگر رقم 2744 سرا و کمی جمعیت هرات را در آغاز سدۀ 14هجری / سدۀ 20 میلادی نشان می دهد.

 اطلاعات جغرافیایی: با آنکه یادداشتهای منشی بسیار مختصر است، در همین مختصر اطلاعات بسیار مفیدی از جمله در مورد جغرافیا و نام محلّات و منازل به تفصیل یاد شده است. این اطلاعات به هرات منحصر نمی شود. مثلا نام منازل هرات تا کابل و هرات تا طهران را به تفصیل و با دقت یادداشت کرده است.

 خشکسالیها و گرانیهای هرات: به تکرار از خشکسالی، قحط و گرانی هرات و اطراف یاد می کند و در مواردی جزئیات را با اندکی تفصیل می آورد.

 ترکستان افغانی که این طرف آمویه است.  

برخی اشاره ها به همشهریان:  مثلا رفیقان راه حج که از جمله میر کازرگاه و چند تن از نزدیکان او را نیز نام می برد که از همراهان سفر حج بوده اند و باری دیگر نیز از برخی معاریف هرات نام می برد که به حج رفته بوده اند.  ذکر نام اسفزار که سالها پس از وفات منشی، تبدیل به شیندند شد.

 کتابها: فهرست مفیدی از کتابهای مطبوع آن روز را در چند صفحه یادداشت کرده است. طوری که در کودکیهای من در خانواده می گفتند، مرحوم :منشی بسیاری از کتب چاپ تهران را با خود آورده بوده است. پس از وفات ایشان این کتابها را آخرین همسر شان به فروش گذاشته و بسیاری از کتابها را یکی از دانشمندان و طبیبان فاضل که پسر عم جدّۀ من بوده است خریده بود.

 نکتۀ دیگری که در مورد یادداشتهای منشی قابل یادآوری است، خود داری منشی از ذکر مطالب مربوط به شخص خودش در این یادداشتهاست مگر یک بار که شرح سفرهای اوست.  

امیدوارم که تقدیم این مجموعه برای علاقمندان و پژوهشگران تاریخ مفید و قابل استفاده باشد. قابل یادآوریست که یادداشتها ترتیب تاریخی نداشت و هرمطلبی در حاشیه یی و در گوشه یی و گاهی در متن کتابچه یادداشت شده بود. بنده یادداشتها را پس از بازنویسی به ترتیب تاریخ تنظیم کرد. برابرهای تاریخ میلادی نیزاز طرف مصحّح افزوده شده و اگر نیاز به شرح و توضیحی بوده در داخل قلّاب آمده است. (ادامه دارد)

 اتاوا، شانزدهم ژانویۀ 2013

 محمد آصف فکرت 
 
 

يكشنبه ۹ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۴۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت