موضوعات
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۵۴۱٫۶۰۱ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۳ نفر
تعداد یادداشت ها : ۱۱۴
بازدید از این یادداشت : ۳٫۳۲۶

پر بازدیدترین یادداشت ها :
<p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"></font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align="center"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 16pt; COLOR: green; LINE-HEIGHT: 150%"><font face="Times New Roman">چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار</font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align="center"><span lang="FA"></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">بر رویۀ (صفحۀ) <span style="mso-spacerun: yes"> </span>نخست کاتبان، گپی خوش خواندم. خبر انتشار <b><span style="COLOR: #3366ff">چهاردهمین مجلد دائرة المعارف بزرگ اسلام</span></b>. انتشار این خبر شادمانم ساخت و در همین حال خاطراتی از دوران خدمت در مرکز آن دائرة المعارف به یادم آمد که فشرده و کوتاه بر امواج نور نگاشتم. امید که خوانندگان را ملال نیارد.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">سال 1365 خورشیدی بود و نگارنده در <span style="COLOR: #3366ff">بخش مخطوطات کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی</span> خدمت می کرد. کار ثبت همه نسخه های خطی که به انجام <span style="mso-spacerun: yes"> </span>رسانیدن آن<span style="mso-spacerun: yes">  </span>در آغاز کاری دشوار می نمود، رو به پایان داشت( <span style="COLOR: #3366ff">تفصیل را در یادداشتی خاص روزهای کار در این کتابخانه خواهم نوشت</span>). <span style="mso-spacerun: yes"> </span>یکی از رخدادهای به یادماندنی در آن کتابخانه، دیدار دوستان قدیمی تهران بود که با هم در سالهای گذشته در کابل آشنا شده بودیم. یکی از این دوستان استاد دکتر سید<span style="mso-spacerun: yes">  </span>فتح الله مجتبایی است که نخست در یکی از سمینارهای کابل (<span style="COLOR: #3366ff">تصور می کنم در سمینار بزرگداشت خواجه عبدالله انصاری</span>) آشنا شدیم و چندی بعد دیداری در دهلی نو داشتیم که ایشان <span style="COLOR: #3366ff">رئیس خانۀ فرهنگ در سفارت ایران </span>بود و من در <span style="COLOR: #3366ff">انستیوت رسانه های گروهی هند</span> درس روزنامه نگاری می خواندم. اکنون استاد مجتبایی را حدود هشت سال پس از آن تاریخ می دیدم و ایشان گفت که در <span style="COLOR: #3366ff">دائرة المعارف بزرگ اسلامی </span>کار می کند و ضمن صحبت یادآوری نمود که چگونه است اگر درمورد همکاری با آن مرکز بیندیشم؟ </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">این سخن دکترمجتبایی درآن روزها، آغازگر همکاری من با مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی شد، زیرا چند روز پس از آن که ایشان به تهران باز گشت، آقای سبحانی مدیر اداری مرکز به مشهد آمد و به من پیشنهاد نمود تا سفری به تهران داشته و، روزی چند، مهمان مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>باشم و از نزدیک با کار مرکز آشنا شوم تا در مورد<span style="mso-spacerun: yes">  </span>همکاری در آینده تصمیم بگیریم. یک هفته بعد هواپیمای ما<span style="mso-spacerun: yes">  </span>در شبی تاریک و خاموش به<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تهران فرود آمد؛ تاریک، چون زمان جنگ بود و آژیر خطر و خاموشی و تاریکی در آن روزان و شبان از پدیده های آشنای تهران بود. اما در پی آن شب تیره بامداد روشن دیدار مرکزی طلوع کرد که تازه چراغی تابنده و شتابنده ولی هنوز نامطمئن را در خلوت <span style="mso-spacerun: yes"> </span>شبستان تشنگانه دانش و فرهنگ بر افروخته بود.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-spacerun: yes"> </span>هنگامی که نگارنده بار اول <span style="mso-spacerun: yes"> </span>از مرکز دائرة المعارف بزرگ دیدار نمود، هنوز چیزی از سوی آن مرکز، به جز یک جزوۀ مختصر، که بیانگر برنامه و اهداف مرکز برای نشر دائرة المعارف بود، انتشار نیافته بود.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>رئیس مرکز، جناب آقای سید کاظم موسوی بجنوردی، از همان آغاز آشکار بود که، اهداف بسیار بلند پروازانه داشت. ایشان دورنمای کار را چنان بلند و ملکوتی می دید که حتـّی بسیاری از یاران و نزدیکان هم به موفقیت مرکز و به ثمر رسیدن برنامه ها به دیدۀ شک می نگریستند و برخی به عدم موفقیت برنامه ها یقین داشتند. امّا، به باور نگارنده، دستکم <span style="mso-spacerun: yes"> </span>چهار اصل یاریگر کامیابی و تداوم کار مرکز بود:</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-spacerun: yes"> </span><b><span style="COLOR: blue">نخست</span></b> و از همه مهمترعشق آتشین بجنوردی به کاراو بود <span style="mso-spacerun: yes"> </span>که یک نفس از پیگیری کارها باز <span style="mso-spacerun: yes"> </span>نمی ایستاد. <b><span style="COLOR: blue">دو دیگر</span></b> که ،باز هم به باور نگارنده، ایشان در پی آن نبود که کار دائرة المعارف<span style="mso-spacerun: yes">  </span>بزرگ اسلامی را نردبان آسمان سست و<span style="mso-spacerun: yes">  </span>فروریزندۀ سیاست سازد. او یک بار  مزۀ گس سیاست را چشیده بود و بسیاری از بازیگران صحنۀ سیاست را (در زندان و با سیمای راستین و بدون مکیاژ) دیده بود. <b><span style="COLOR: blue">سومین</span></b> و نیرومند ترین عنصر اتکای پولی و مالی مرکز به همت خود بود و چشم امید به دست دیگران نداشت، که در غیر آن موضوع بده و بستانهایی به میان می آمد که:</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="COLOR: #3366ff"><font size="3"><font face="Times New Roman">خشت اول چون نهد معمار کج<span style="mso-spacerun: yes">  </span>---<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تا ثریــّا می رود دیوار کج</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">بجنوردی و انبازانش کار تجاری و تولیدی می کردند و پیمان بسته بودند که سود را در کار دائرة المعارف بگذارند. البته این روال آغاز کار بود<span style="mso-spacerun: yes">  </span>و از تحولات بعدی بنده آگاه نیستم. <b><span style="COLOR: blue">چهارم </span></b>این که توانسته بود بزرگترین دانشمندان با تجربه و متخصص را جذب کند و راضی نگهدارد. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">در کنار این عوامل اهرمهای دیگری هم بود که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>ممدّ کار می شد و بیگمان<span style="mso-spacerun: yes">  </span>جنبانندۀ همۀ این اهرمها هوش و درک بی نظیر بجنوردی بود.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>به هیچ پیشنهادی بی اعتنا نمی ماند و سود و زیان هر پیشنهادی را دقیقا ً بررسی می کرد. من به یک مورد از مواردی که شخصا ً شاهد آن بودم، <span style="mso-spacerun: yes"> </span>می توانم اشاره کنم: می دیدم که کتابهای کتابخانه را با قبول مصرفی هنگفت به صحافی می دهند و از کارصحافت هم راضی نیستند. روزی گفتم که اگر چنین شود و چنان شود، مرکز خود می تواند یک بخش صحافی داشته باشد که آهسته آهسته به کارگاهی نیرومند تبدیل گردد. در آن روز، آقای بجنوردی واکنشی به پیشنهاد من نشان نداد، و حتی من از پیشنهادم پشیمان شدم و گفتم بجنوردی در دلش به من می<span style="mso-spacerun: yes">  </span>خندد که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>من<span style="mso-spacerun: yes">  </span>چه دورنماهایی در نظر می پرورانم و تو از دکانچۀ صحافی حکایت می کنی. چندی گذشت و ناگهان همه دیدند که مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>صاحب یک بخش صحافی بسیار پرکار و خوشکار گردید. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">از موارد مهم نشاندهندۀ کفایت و درایت بجنوردی، <span style="mso-spacerun: yes"> </span>توجه او به فراهم آوری و ایجاد یک <span style="COLOR: #3366ff">کتابخانۀ</span> <span style="COLOR: #3366ff">عظیم</span> و دربردارندۀ همۀ مآخذ و مدارک مورد نیاز دائرة المعارف بزرگ اسلامی است. برای به ثمر رسانیدن نیات خیر، گاهی دستی از غیب بیرون می آید و کارها می کند. نمی دانم که مدیر کتابخانه را کـَی و چگونه یافتند؟ <span style="mso-spacerun: yes"> </span>اما می دانم که بسیار بسیاربسیار دشواراست که مدیر کتابخانه یی در خوبی، امانتداری، فداکاری، پشتکار، وظیفه شناسی و عشق به دانش و پژوهش، به دکتر <span style="COLOR: #3366ff">عنایت الله مجیدی</span> برسد. مجیدی کتابخانۀ دائرة المعارف بزرگ را از صفر به به بی نهایت نزدیک کرده است. در این چندسال، هرکس، درهرجا از نیافتن کتاب و مأخذی شکایت کرده است، به او گفته ام به کتابخانۀ دائرة المعارف بزرگ برود. گفتن همان و یافتن همان. چون آقای بجنوردی همیشه به پیشنهادهای این بنده اهمیت خاصی داده است به ایشان پیشنهاد می کنم که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>از مجیدی بخواهند، بلکه به ایشان حق الزحمه بدهند تا، دقیق و نکته به نکته، ماجرای تکوین کتابخانه را، با لطایف، درگیریها، گذشتها، و حتی چیزهایی که به نظر ایشان کم ارزش است، شرح داده و صدایش را ضبط کند ( <span style="COLOR: #3366ff">این روش را به خاطری یاد می کنم که در غیر آن مجیدی کسی نیست که برای نوشتن یا دیکته کردن اینهمه نکته ها فرصت داشته باشد</span>). سپس نویسنده یی بنشیند و کتابی بنویسد، مثلا ً با عنوان<span style="mso-spacerun: yes">  </span><b><span style="COLOR: #3366ff">چگونه چنین کتابخانۀ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>بزرگی ساخته شد</span></b>؟ <span style="mso-spacerun: yes"> </span>امروز مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی بی گزافگویی یکی از داراترین کتابخانه های پژوهشی و اکادمیک را<span style="mso-spacerun: yes">  </span>در اختیاردارد.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">توجه به بنای ساختمان مرکز خود نشاندهندۀ پشتکار شگفتی انگیز رئیس مرکز است. روزی که زمین ساختمان مرکز تهیه شده بود، همه زبان به ملامت گشوده بودند که بجنوردی رفته و یک صخره را که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>هیچ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>بنایی نمی شود بر روی آن ساخت خریده است. برخی می گفتند که این صخره بر روی گسل زمین لرزه یی به بزرگی 13 درجۀ ریشتر قرار دارد. امّا<span style="mso-spacerun: yes">  </span>گوش بجنوردی به این انتقادات بازدارنده بدهکار نبود. کار را آغاز کرد. بر او سخت گرفتند.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>با بروز اتفاقاتی در جریان معماری و مهندسی هزینه را چندین برابر ساختند اما همت بجنوردی کار را پیش برد. هنگامی که من ساختمان نا تمام را دیدم از آن کار عظیم به شگفتی اندر شدم. تمام که شد خورنق به یادم آمد امّا خورنقی که برای قلمرو دانش و پژوهش ساخته شد. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">می خواستم که یاد مختصری از خاطرات <span style="mso-spacerun: yes"> </span>خویش در مرکز دائرة المعارف بنویسم، امّا نمی دانم<span style="mso-spacerun: yes">  </span>چرا به این مسائل و موضوعات پرداختم. به قول اصحاب کمپیوتر: دیلیت کنم؟ چرا؟ می گذارم باشد؛ اگر بد است که از من آنقدر بد شنیده اند که این در مقام مقایسه چیزی نیست. اگرهم خوب است که من با ملاحظۀ خاص وخوشامدی ننوشته ام. خاطره خاطره است و بیان واقعیت. بگذریم و برویم سر اصل مطلب.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">از مرکز خوشم آمد. هم از محلّش و هم از مآلش:  </font></font></span><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">نیاوران آن روز هنوز جلوه هایی از طبیعت<span style="mso-spacerun: yes">  </span>زیبا را با خود و درخود داشت. هنوز سراپا گچ و سیمان و میله آهن نشده بود. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">مآل هم که البته برای من دلپذیر بود. اگرچه من در وظیفه یی که داشتم آدم خوشبختی بودم سر و کارم با گرانبهاترین نسخه های خطی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>دنیا بود و اقامتم در جایی بود که بویی از بهشت داشت؛ نامش خود <b><span style="COLOR: #3366ff">آستان قدس</span></b> است و نامی سزاوار. اما<span style="mso-spacerun: yes">  </span>مرکز دائرة المعارف بزرگ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>مرا به سوی خود کشانید. یک ماه پس از آن تاریخ در تهران بودم. در کامرانیه اقامت یافتم و در گلستان (<span style="COLOR: #3366ff">که آن روزها نام آقایی را جاگزین گلستان ساخته بودند</span>) نیاوران محل کار ما بود. روزی دو بار فاصلۀ میان خانه و دفتر را تفرج کنان به پای می پیمودم که نزدیک بود و نیم ساعت راه بیشتر نبود. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">همانگونه که در بالا نوشتم این بخش از تهران با آنکه بناهای مجلل و خانه ها و ویلاهای با شکوه کم<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نداشت، با زهم هنوزجلوه هایی از طبیعت و گل و گیاه و درخت را نگه داشته بود. هنوز می توانستی دیوار کاهگلی ببینی و دست بر کاهگل آن بکشی. هنوز سنگهای طبیعی و تراش نخورده را می توانستی دید و هنوز چوب را (چوب واقعی را) می توانستی به در و پنجرۀ ساختمانها بیابی. درختانی را می یافتی که با زبان حال هزاران خاطره به گوش جانت می گفتند و آسمانی را می دیدی که به راستی آسمانی رنگ بود. هنوز درختان گشن بیخ و بسیار شاخ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>از دوسوی خیابانها دست بهم داده داشتند و سایبانی افراشته بودند رهگذران را. از کوچه باغها<span style="mso-spacerun: yes">  </span>در سایۀ درختان گردو (= چارمغز= جوز) می گذشتی. هنوز جویها پر آب بود و شرشری گوشنواز آرامشت می بخشید.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">چند سال بعد<span style="mso-spacerun: yes"> </span><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 9pt; COLOR: green; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman"><strong><span style="mso-spacerun: yes"> ( </span>4 <span style="mso-spacerun: yes"> </span>مهر <span style="mso-spacerun: yes"> </span>1379) </strong></font></span> <span style="mso-spacerun: yes"> </span>روزی از همان راه می گذشتم. ساختمانهایی ناخوشایند و بلند را دیدم که به جای خانه باغهای قدیمی ساخته شده بود و دیوارهایی به بلندای دهها متر جای آن دیوارهای، به گفتۀ باختریان، کلاسیک و زیبا <span style="mso-spacerun: yes"> </span>را گرفته بود. <span style="mso-spacerun: yes"> </span>خیلی از لطایف طبیعت را، که از نیاوران به یادم بود، اکنون نمی دیدم. راستی آن روز از رفتن<span style="mso-spacerun: yes">  </span>به آن حدود پشیمان شدم زیرا ترسیدم که نقوش زیباییهای طبیعت و معماریهای کهن از ذهنم سترده گردد؛ همان بود که نشستم و چیزی نوشتم با عنوان<span style="mso-spacerun: yes">  </span><b><span style="COLOR: green">نیاوران و پغمان</span></b><span style="COLOR: blue">.<span style="mso-spacerun: yes">    </span><b>شمیران</b>، که نیاوران هم بخشی از آن است، و <b>پغمان</b> به ترتیب مناطق زیبای ییلاقی تهران و کابل بودند.<span style="mso-spacerun: yes">  </span></span>هرچند از اصل موضوع دورمی شویم امّا پندارم که نقل آن مطلب در این جا چندان بی مورد هم نباشد. پس این پارچه را ملاحظه فرمایید تا اصل موضوع را پی بگیرم:</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><b><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 16pt; COLOR: green; LINE-HEIGHT: 150%"><font face="Times New Roman">نیاوران و پغمان</font></span></b></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">ده سال پیش یا<span style="mso-spacerun: yes">  </span>که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>فزونتر</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">هر روز -<span style="mso-spacerun: yes">  </span>هر نمازدگر</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">در کوچه های خاطره خیز<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نیاوران</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">می رفتم<span style="mso-spacerun: yes">  </span>-<span style="mso-spacerun: yes">  </span>این ترنّم<span style="mso-spacerun: yes">  </span>بر لب:</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">"دل بسته ام ازان به هوای نیاوران</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">کز وی نسیم<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نکهت<span style="mso-spacerun: yes">  </span>پغمانم<span style="mso-spacerun: yes">  </span>آورد "</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">***</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">جویی و آب<span style="mso-spacerun: yes">  </span>سرد و زلالی</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">غلتان ،<span style="mso-spacerun: yes">  </span>دوان،<span style="mso-spacerun: yes">  </span>ترانه سرایان، مست!</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">می رفت،<span style="mso-spacerun: yes">  </span>لیک تند و شتابان</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">گفتی زبان<span style="mso-spacerun: yes">  </span>موجش می گفت:</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">تا<span style="mso-spacerun: yes">  </span>شهرری<span style="mso-spacerun: yes">  </span>هنوز بسی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>راه<span style="mso-spacerun: yes">  </span>مانده است!</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman"><font size="3">***<span style="mso-spacerun: yes">    </span></font></font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">گاهی، کنار جویی</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">دست لطیف کودک نازی</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">چون شهپری ز بال فرشته</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">بر آب می رسید و به دیوار می فشاند</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">دیوار و بوی کاهگلش</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">دل را<span style="mso-spacerun: yes">  </span>سبک به آن سوی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>اعصار می<span style="mso-spacerun: yes">  </span>کشاند</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman"><font size="3">***<span style="mso-spacerun: yes">   </span></font></font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">از رخنۀ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>خرابۀ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>دیوار</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">یا از در گشودۀ باغی</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">خاکستر درون اجاقی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>به<span style="mso-spacerun: yes">  </span>گوش باد</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">زآدینه یی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>فسانه همی خواند</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman"><font size="3">***<span style="mso-spacerun: yes">    </span></font></font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">بر بازوی ستبر<span style="mso-spacerun: yes">  </span>درختی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>- چه<span style="mso-spacerun: yes">  </span>دیدنی!</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">تاریخدار نقشی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>-<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نقش<span style="mso-spacerun: yes">  </span>گسسته یی</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">نقش<span style="mso-spacerun: yes">  </span>دلی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>و<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تیری<span style="mso-spacerun: yes">  </span>و نامی</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">گفتی که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>داشت<span style="mso-spacerun: yes">  </span>رهگذران<span style="mso-spacerun: yes">  </span>را</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">از روزگار دور</font></span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">آمیخته به پند، پیامی</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span dir="rtl"></span><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><span dir="rtl"></span><font face="Times New Roman"><font size="3">***<span style="mso-spacerun: yes">   </span></font></font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">تجدید<span style="mso-spacerun: yes">  </span>خاطرات کهن را</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">دیروز دل کشاند مرا تا نیاوران</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">کو باغها؟<span style="mso-spacerun: yes">  </span>دریغ!</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">دیوارهای کاهگلی کو؟</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">کو آن درختهای ستبر کنار جوی؟ </font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">نه<span style="mso-spacerun: yes">  </span>جوی، نه درخت، نه آبی</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">نه کودکی، نه رهگذری!</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">یادش بخیر:</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">لبخندی و سلامی وعصر شما بخیر!</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">بر جای<span style="mso-spacerun: yes">  </span>آب و سبزه و باغ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>و<span style="mso-spacerun: yes">   </span>گل و<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نســـــیم</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">پولاد بود و سنگ و سیاهی و قیر و دود!</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">وین آسمان دریغ که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>آن آسمان<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نبود!</font></span></p><p><font size="3"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: blue; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><font face="Times New Roman" size="3">گفتی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نیاوران<span style="mso-spacerun: yes">  </span>کهن را<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نشان نبود!</font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><b><span lang="FA" style="COLOR: #3366ff; text-shadow: auto"></span></b></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="text-shadow: auto"><font size="3"><font face="Times New Roman">ساختمان ادارۀ آن روز دائرة المعارف بزرگ اسلامی نیز خود یکی از همین ساختمانهای نسبة ً قدیمی و اندیشه برانگیز بود. گاهی که من در آن ساختمان تنها می ماندم و از کار خامه و نامه فراغت می یافتم به فکر فرومی رفتم و در ذهن خویش دفتر تاریخ آن نواحی را ورق می زدم.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><font face="Times New Roman"><span lang="FA" style="text-shadow: auto"><font size="3">خوب این که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>داستان طبیعت نیاوران و حول و حوش ادارۀ دائرة المعارف بزرگ و محل اقامت نگارنده بود، اکنون یادی از همنفسان و همکاران: </font></span><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: #3366ff; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><span style="mso-spacerun: yes"> </span></span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; COLOR: #3366ff; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"></span></font></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><font face="Times New Roman"><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; LINE-HEIGHT: 150%; text-shadow: auto"><span style="mso-tab-count: 1">          </span></span><span lang="FA" style="text-shadow: auto"><font size="3">درست است که من از <b><span style="COLOR: #3366ff">اکادمی (فرهنگستان) علوم افغانستان</span></b><span style="mso-spacerun: yes">  </span>یکراست (مستقیما ً) به یک مرکز عالی فرهنگی یعنی <b><span style="COLOR: #3366ff">کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی</span></b> وارد شدم. روحانیت آن آستان مقدسه<span style="mso-spacerun: yes">  </span>روح و روانم را نیرو و آرامش بخشید و دیدن 16 هزار نسخۀ نفیس خطی، که برخی نسخ منحصر به فرد بود، برای من حکم سیر و سیاحت در باغ بهشت را داشت، و از همه مهمتر مجاورت تربت مطهر بزرگی که به گفتۀ مولانا نورالدین عبد الرحمن جامی:</font></span></font></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align="center"><span lang="FA" style="COLOR: #3366ff; text-shadow: auto"><font size="3"><font face="Times New Roman">پی عطــــــر روبند حوران جنت</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align="center"><span lang="FA" style="COLOR: #3366ff; text-shadow: auto"><font size="3"><font face="Times New Roman">غبار درش را به گیسوی مشکین</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="text-shadow: auto"><font size="3"><font face="Times New Roman">دولتی سرمدی بود،<span style="mso-spacerun: yes">  </span>در کنار آن، رفتن به تهران هم برکاتی داشت.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="text-shadow: auto"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-tab-count: 1">            </span>آقای کاظم موسوی بجنوردی، پس ازهر موفقیتی که برای مرکز دائرة المعارف بزرگ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>می دید هدفش والاترمی شد و نگاهش<span style="mso-spacerun: yes">  </span>بالاتر را می نگریست. او برای هر مقاله و برای هرچه درست تر نوشته شدن هر مقاله محدود به هزینه و وقت معینی نبود. چه بسا که مقاله یی نوشته و ویراسته می شد اما یکی از اعضا، هرکس که می بود، بر آن مقاله خـُرده ای می گرفت. بجنوردی خـُرده را خـُرد نمی شمرد و پی می گرفت و بسا که در نتیجه قرار می شد مقاله از سر و گاهی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>توسط کسی دیگر نوشته شود، در حالی که نخستین نویسنده <span style="mso-spacerun: yes"> </span>نیز حق زحمتش را دریافته بود. کسی که در جریان این کار قرار می گرفت و ناگزیر بود به حکم وظیفه برای تدقیق و تحقیق آن مقاله روزها صرف<span style="mso-spacerun: yes">  </span>نماید، معلوم است که خیلی چیز ها در جریان این کار فرا می گرفت. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA" style="text-shadow: auto"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-tab-count: 1">            </span>دیگر که نخبگان دانش و فرهنگ کشور، به خصوص پژوهشگران طراز اول<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تهران را<span style="mso-spacerun: yes">  </span>در مرکز جمع کرده بود و حقوقی به مراتب<span style="mso-spacerun: yes">  </span>بیش از حقوق دولتی به هریک می پرداخت و ازآن مهمتر در حفظ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>حرمت و حیثیت هریک به نحو احسن می کوشید. و همیشه در تقلای آن بود که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>اعضا و کارکنان مرکز تا حد مقدور با خاطر جمع و دور از دغدغه های معمول به کارعلمی و تحقیقی بپردازند.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span lang="FA" style="text-shadow: auto"><span style="mso-tab-count: 1">            </span>روزی که من وارد مرکز شدم و مسؤولیت گزینش عناوین را به عهده گرفتم شخصیتهای بسیار مهم علمی در آنجا<span style="mso-spacerun: yes">  </span>خدمت می کردند. مقام علمی بزرگمردانی چون شادروانان دکتر زریاب خویی و دکتر احمد تفضلی که من تازه به خدمتشان<span style="mso-spacerun: yes">  </span>می رسیدم بر کسی پوشیده نبود. البته<span style="mso-spacerun: yes">  </span>با دوست گرامی دکتر سید فتح الله مجتبایی از گذشته<span style="mso-spacerun: yes">  </span>آشنایی داشتم. هر دقیقه یی که با زریاب می نشستی زر ناب می یافتی و هر دمی که با تفضلی سخن می گفتی به فضل او آشناتر می شدی. زریاب</span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr" style="text-shadow: auto"><span dir="ltr"></span><span style="mso-spacerun: yes">  </span></span><span dir="rtl"></span><span lang="FA" style="text-shadow: auto"><span dir="rtl"></span><span style="mso-spacerun: yes"> </span>دانشمندی بود که در نوجوانی دروس<span style="mso-spacerun: yes">  </span>حوزه را و در جوانی تحصیلات عالی دانشگاه را گذرانیده بود. پای سخنش که می نشستم لذتی می بردم که مپرس. آرامش داشت و وقاری و لهجه یی شیرین. در هفتاد سالگی در شمار ترکان پارسی گوی بود که سخنش عمر می بخشید. در آغاز که هنوز در تهران تنها بودم در همان دفتر اتاقی به من اختصاص یافته بود که راهش از ایوان اتاق دکتر زریاب بود. ایشان<span style="mso-spacerun: yes">  </span>غالباً هفته یی<span style="mso-spacerun: yes">  </span>دو روزبامداد پگاه می آمد و من در آن دو روز می کوشیدم دقایقی را با چای سبز و بهانه های رنگین و ترانه های شیرین<span style="mso-spacerun: yes">  </span>او را به سخن آورم و می آوردم و از سخنانش بهره می بردم. خطی خوش داشت. با آنکه<span style="mso-spacerun: yes">  </span>از عینک بسیار قوی استفاده می کرد، یعنی که نیروی بیناییش کاهش یافته بود، بسیار ریز می نوشت؛ نستعلیق غبارگونه!<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تقریباً همیشه از <span style="COLOR: green">جوهر سبز</span> استفاده می کرد. نگارنده در کار ویراستاری بود و برخی از مقالات به بخش تاریخ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تعلق داشت. مقالات تاریخ برای ویرایش نهایی نزد استاد زریاب می رسید. وقتی ملاحظه یی داشت، بسیار ادب آموز ملاحظه اش را می نوشت. خطاب را با <b><span style="COLOR: green">دوست عزیز</span></b> آغاز می نمود و نرمک نرمک طرف را به اشتباهش متوجه می ساخت. بیگمان بسیاری از این یادداشتها، و شاید همه، تا کنون برپشت پرونده های علمی مقالات موجود خواهد بود. </span><span lang="FA"><span style="mso-spacerun: yes"> </span></span></font></font></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">با ری در خدمت استاد زریاب سفری به قم داشتیم. پندارم که سال 1366 یا 1367 بود.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>اگر درست به یادم مانده باشد، سفری بود<span style="mso-spacerun: yes">  </span>به خواهش مؤسسۀ<span style="mso-spacerun: yes">  </span>دارالحدیث، یا مرکزی شبیه به همین نام، که می خواستند متد کار مرکز را تنظیم کنند.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>آقای بجنوردی هم بود و در واقع ایشان کاروان سالار بود که<span style="mso-spacerun: yes">  </span>ماشین بیوک ایشان ما را به قم می برد. زریاب<span style="mso-spacerun: yes">  </span>در راه قم<span style="mso-spacerun: yes">  </span>حکایات و روایات شیرینی داشت. <span style="mso-spacerun: yes"> </span>همیشه سخنان، روایات، نکته ها و لطیفه های ایشان سخته و برگزیده بود. سخن زائد نداشت. هرچیزی که از او می شنیدی احساس می کردی که به شنیدن آن نیاز داری. در برنامۀ بازدید قم، دیدار <span style="COLOR: green">جناب محقق طباطبایی حضرت استاد روانشاد <span style="mso-spacerun: yes"> </span>سید عبدالعزیز</span>، به قول دوستان <b><span style="COLOR: green">آقا عزیز</span></b>، نوّرالله مرقده ، هم گنجانیده شده بود.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>من با ایشان قبلا ً در مورد صحبت کرده بودم و ایشان فرمودند که نهار را هم<span style="mso-spacerun: yes">  </span>با ما خواهید بود. چون طبیعت مرحوم آقا عزیز را می دانستم موضوع نهار را به دوستان نگفتم. به آن مرکز پژوهشی <span style="mso-spacerun: yes"> </span>رفتیم و چون مأمول پژوهشگران برآورده شد، وداع کردیم و به دیدار جناب آقاعزیز شتافتیم. لذّت انجمن داشتن با شادروانان محقق طباطبایی و زریاب خویی را تنها کسی می تواند<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تصور کند که با<span style="mso-spacerun: yes">  </span>هریک از آن دو مدّتی انیس و جلیس بوده باشد. لختی گفت و شنید از هربابی شد و دوستان<span style="mso-spacerun: yes">  </span>عزم وداع کردند اما ناگهان به گفتۀ شاعر، پندارم <span style="mso-spacerun: yes"> </span>مرحوم ادیب بیضایی:</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align="center"><b><span lang="FA" style="COLOR: #3366ff"><font size="3"><font face="Times New Roman">بوی پلو برآمد با عطر مشک ســـــارا</font></font></span></b></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align="center"><font size="3"><font face="Times New Roman"><b><span lang="FA" style="COLOR: #3366ff">دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را</span></b><span lang="FA"></span></font></font></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman">سفرۀ کریمانه گسترده شد و گرسنگان دانشمند<span style="mso-spacerun: yes">  </span>در کار آزمون<span style="mso-spacerun: yes">  </span>آش و کـُبـّه و فسنجان و پلو مزعفر شدند. آقای بجنوردی که با مرحوم طباطبایی قرابتی قریب دارند هنگام صرف طعام با<span style="mso-spacerun: yes">  </span>بیانی خاص گفت که "نخستی بار است که سر سفرۀ آقا می نشینم" و شادروان محقق بی درنگ در جواب فرمود که "این هم از برکات ...فکرت است". لازم است که برای پیشگیری از دگرگونی تعبیر این روایت توضیح گردد که آقای بجنوردی در جوانی به زندان افتاد و سیزده سال در بند بود و از خانه و کاشانه و احباب و اقارب دور بود. روان محقق طباطبایی و زریاب خویی شاد و یاد شان گرامی باد.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font face="Times New Roman" size="3">دکتر فتح الله مجتبائی را بیشتر می دیدم چون هم اتاق بودیم و سابقۀ آشنایی بیشتری نیز داشتیم.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تبحر ایشان در ادبیات کلاسیک و<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تاریخ ادیان معروف است و از دوستان مهربان منند. </font></span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-tab-count: 1">            </span><span style="mso-spacerun: yes"> </span>دیگر شادروان دکتر احمد تفضلی که زندگی را وقف زبانها و فرهنگ ایران باستان کرده بود و آثار ارزشمندی در این زمینه از خود به یاد گار ماند. دریغا که این شمع فروزان شبستان دانش به دست روشنی ستیزی ناشناخته خاموش شد.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>تفضلی هنگام ویرایش کتاب <b><span style="COLOR: #3366ff">فارسی هروی</span></b> راهنماییهای بسیار ارزشمندی نمود و نگارنده از آن راهنماییها در رفع کاستیهای آن کتاب سود فراوان برد. تفضلی دانشمندی نازکدل و حساس بود. بارها دیدم که هنگام شرح نابسامانیهای اجتماعی اشک از دیدگانش سرازیر می شد. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-tab-count: 1">            </span>استاد دکتر شرف خراسانی، که من او را فیلسوفی عاشق می شناختم، نیز از اعضای دانشور مرکز بود. او در موضوعات وابسته به فرهنگ یونان و روم باستان یاریگری توانا برای بنیاد بود. همچنانکه دانشی بی کم و کاست داشت، جامه نیز با سخن راست کرده بود و در نخستین دیدار پی می بردی که با فیلسوفی دانا رو برو شده ای. شعر نغز می سرود و در شعرش همیشه صدای عشق و آهنگ خوشبینی و امید پژواک داشت.<span style="mso-spacerun: yes">  </span>من در این دیار که بیشتر به مواردی از زبان و ادب لاتین برمی خورم بسا که به یاد شادروان شرف خراسانی می افتم و بر روانش درود می فرستم. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-tab-count: 1">            </span>شادروان دکترجواد حدیدی نیز عنایتی خاص به من داشت و خاطراتی از دوستان قدیم در ارتباط با کشور زادگاه من داشت که به یاد آن همیشه گرامیم می داشت. </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-tab-count: 1">            </span>ایزد پاک روان دانشمندان درگذشتۀ این مرکز دانش و پژوهش را شاد<span style="mso-spacerun: yes">  </span>داراد و بر همت و کفایت<span style="mso-spacerun: yes">  </span>ماندگان بیفزایاد! </font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-tab-count: 1">            </span>در پایان با قدردانی و حقشناسی یاد می کنم که دکتر بجنوردی سالها کوشید تا نگارنده را در ایران نگهدارد، امّا برخی از کارگزاران دولت با آن کوششها در ستیز ماندند . گویا سرنوشت نگارنده، در روزهای پایانی زندگی، باخترنشینی بود.<span style="mso-spacerun: yes">  </span></font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: right"><span lang="FA"><font size="3"><font face="Times New Roman"><span style="mso-spacerun: yes"> </span>این یادداشت را به شادمانی از خبر انتشار <b><span style="COLOR: fuchsia">چاردهمین مجلد دائرة المعارف بزرگ اسلام</span></b> نگاشتم و امید که این کار سترگ، همزبان با ادامۀ تألیف<span style="mso-spacerun: yes">  </span><b><span style="COLOR: fuchsia">دائرة المعارف<span style="mso-spacerun: yes">  </span>بزرگ ایران</span></b>، به احسن وجوه ادامه یافته و به پایان رسانیده شود.</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align="center"><span lang="FA" style="COLOR: #3366ff"><font size="3"><font face="Times New Roman">شهر اتاوا – 5 اردیبهشت 1386 / 25 اپریل 2007</font></font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0in 0in 0pt; DIRECTION: rtl; TEXT-INDENT: 0.5in; LINE-HEIGHT: 150%; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: center" align="center"><b><span lang="FA" style="COLOR: #3366ff"><font face="Times New Roman" size="3">آصف فکرت</font></span></b></p>
پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۶ ساعت ۵:۰۵
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت